عاشقانه
دزدی مـال و دزدی دیـن آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند. و من دزد مال او هستم، نه دزد دین. اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت ؛ آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است ... ******** کفش خواهرم پسرک جلو میرود و با التماس میگوید:
نظرات شما عزیزان:
گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.
خانم، تو رو خدا یک گل بخرید
زن در حالی که گل از دستش میگرفت
نگاه پسرک روی کفش زن افتاد...
پسرک: چه کفشهای قشنگی داری...
زن خندید و گفت: برادرم خریده....
دوست داشتی جای من بودی؟!
پسرک محکم جواب داد : نه
...دوست دارم جای برادرت باشم
تا من هم برای خواهرم کفش می خریدم